تاریخچه


ناغان همچون تمام نقاط کشور روزگاری جایگاه حکمرانی خوانینی بود که نوکر پادشاهان قدیم بودند. خوانین که به خاطر خوش خدمتی خود به داشتن زمینها و در اختیار گرفتن سایر مردم به عنوان نوکر مفتخر شدند. خوانین در کنار تالاب سولقان مستقر بودند و تمام چراگاه در اختیار آنها قرار داشت و اگر کسی از افراد عادی و رعیت و حتی حیوانی از آنها وارد چراگاهشان می شد کشته می شد. ...

ناغان همچون تمام نقاط کشور روزگاری جایگاه حکمرانی خوانینی بود که نوکر پادشاهان قدیم بودند. خوانین که به خاطر خوش خدمتی خود به داشتن زمینها و در اختیار گرفتن سایر مردم به عنوان نوکر مفتخر شدند. خوانین در کنار تالاب سولقان مستقر بودند و تمام چراگاه در اختیار آنها قرار داشت و اگر کسی از افراد عادی و رعیت و حتی حیوانی از آنها وارد چراگاهشان می شد کشته می شد. اربابان هر روز صبح اوامر خود را توسط جارچی به رعیت دستور می دادند که مثلاً امروز برای کار درو به 50 نفر احتیاج داریم همه بیایند . اولین خان ناغان سردار اسعد بختیاری بود. او یازده پسر داشت . پس از او محمد جواد سردار اقبال خان معروف بود که از لرستان به اینجا امد او سردار نام آوری بود و در جنگهایی که میان قبایل دیگر صورت گرفت پیروز شد و سردار فاتح نام گرفت. پس از او تا 14 سال خانها حکومتی بر ناغان نداشتند فقط از سوی سردار اقبال وکیلی گماشته شد تا به کار رعیت نظارت کند. رعیتها بر سر زمینهای خان کار می کردند و تمام محصول به خان تعلق داشت و سهمی بخور و نمیر به رعیت واگذار می شد . پس از سردار اقبال،تیمور خان سال 1320 خان منطقه شد تیمور خان دو دختر داشت که هر دو در قلعه ای که از زمان سردار اسعد ساخته شد سکونت داشتند،تیمور خان به مرمت قلعه پرداخت و آن را مرکز فرماندهی خود قرار داد. پس از تیمور خان چون وی پسری نداشت که جانشین او شود حکومت خوانین به پایان رسید زمینهای تیمور خان تماماً توسط دو دخترش در سال 55 فروخته شد و از رعیت آنهایی که توانا تر بودند زمینها را خریدند و در سال 1340 که اصلاحات ارضی صورت گرفت در ناغان سال 1348 زمینهای اطراف همه سند دار شده و به مردم منطقه واگذار شدند و حکومت خوانین برای همیشه پایان پذیرفت.ظهراب خان، خان قریه چهراز فرزند ابدال خان بود که شش برادر دیگر به نامهای عزیزالله خان،حبیب الله خان، فرج الله خان، مهراب خان، خلیل و کریم خان داشت که هر کدام خان منطقه ای بودند. ظهراب خان برای رسیدن به حکومت در ظلم و بیدادگری حدی نمی شناخت. وی کوشش بسیار داشت تا مردم ناغان را مطیع خود سازد ولی مردم ناغان که تا آن زمان به کسی وابسته نبودند حاضر به اطاعت از ظهراب خان نشدند و او هم به غارت ناغان پرداخت اهالی که قدرت مبارزه با ظهراب خان را نداشتند از روی ناچاری یکی از بزرگان خود را به نام لطفعلی فرزند کرم را نزد کلبعلی خان ،خان چغاخور فرستادند و پس از مذاکرات قراردادی بین آنها بسته شد اولاًمردم ناغان از وابستگان کلبعلی خان باشند و او را اطاعت کنند و از هر ملک ناغان مقدار شش من گندم و جو به کلبعلی خان بدهند همین که خبر به ظهراب خان رسید دستور قتل لطفعلی و غارت ناغان صادر شد. لطفعلی از راه معروف به چالدون به چغاخور فرار کرد و اوضاع را به کلبعلی خان گزارش داد و خان به او گفت حال که قدرت مقابله با ظهراب خان را ندارید کاغذ قرارداد را به من پس بده او هم مقداری تفنگ و باروت که در چغاخور داشت به اوداد تا با ظهراب خان بجنگند. دو روز بعد مردم ناغان چهراز را محاصره کردند و جنگ سختی در گرفت و چندین نفر کشته شدند. ابراهیم زمانی و رجب فرزند برخوردار از کشته شدگان بودند این عمل ظهراب خان را بی اعتبار کرد و ظهراب خان به تهران رفت تا آب رفته را به جوی بازگرداند و موفق شد حکم حکومتی تمام ایل دورکی را بدست آورد وقتی خبر به کلبعلی خان رسید رؤسای طوایف را احضار کرد پس از مشورت قرار شد به هر ترتیبی که شد حکم را از ظهراب خان بگیرند پس از طرح نقشه 100 سوار از ایل زراسوند با ریاست ملا علی احمدی و میرزا علی داماد کلبعلی بود به استقبال ظهراب خان رفتند در تنگ خراجی در بین راه ظهراب را پیشواز نمودند و زبان به ستایش او گوشودند و با زبان چرب به خان خوش آمد گویی گفتند زیارت حکم شاه از فرایض است و ظهراب خان هم فریب خورد و حکم را بیرون آورد و به ملا علی احمدی داد او هم حکم را برداشته وبه طرف چغاخور فرار کرد . خان هم به تهران برگشت و چگونگی را به عرض درباریان رساند آنها هم گفتند آن کس که حکم را گرفت شایسته حکومت است پس از این مجرا ظهراب خان در تهران ماند تا چشم از جهان فرو بست ربایندگان حکم نام ظهراب خان را پاک کردند و نام کلبغعلی خان را در آن نوشتند


برافتادن نفوذ خوانین 

در سال 1305 نورالدین از تهران به شهرکرد وارد شد و اداره دارایی را پایه گذاری کرد و از خوانین خواستار مالیات گردید. چندی بعد سلطان سیدرضا مشیری از طرف وزارت جنگ برای خلع سلاح و جمع آوری اسلحه به چهارمحال و بختیاری آمد این فرد با خوانین از در سازش در آمد و به گرفتن اسلحه مردم بی گناه پرداخت . خوانین بر ضد او شکایت های تلگرافی نمودند و از طرف دیگر مردمی که با خوانین به دشمنی پرداختند بطور پنهانی حرکات آنها را گزارش می دادند. در این دگرگونیها بیش از پیش ستم می نمودند و برای اولین بار خانه محمد درویش ریئسی ناغانی را که در کشته شدن سربازان شلیل نا فرمانی کرد غارت نمود. محمد درویش ریئسی به اصفهان رفته و ستمگری خوانین را تلگراف زد .در همین ایام بود که ادارة ثبت املاک و اسناد تأسیس شد خوانین که آگاهی بیشتری داشتند بر آن شدند که املاک خود را به ثبت برسانند کسانی که قطعه یا ملکی در دهات داشتند آنها را هم به مالکیت خود درآورده بودند کسانی که به کارهای ثبتی آشنایی داشتند به ثبت انها اعتراض کردند و نیز اهالی ناغان به ثبت سردار اقبال اعتراض کردند. سر انجام اتحادیه چهار محال و پشتکوه پایه گذاری شد. پس از چند روز مهدی والی پور از اهالی اصفهان به ناغان امد و چگونگی احداث اتحادیه در چهارمحال را با محمد درویش و خانجان و دیگر اهالی ناغان باز گو نمود. همه از این کار استقبال کردند و تمام اشخاص برجسته روستاههای پشتکوه را به ناغان دعوت نمودند و مجلس عمومی در خارج از ناغان در مزرعه ای به نام گردو خل که بسیار با صفاست تشکیل داده و پیمان نامه ای نوشته شد که به امضاءهمگان رسید متأسفانه این سند تاریخی نگهداری نشد و از بین رفت . از آن پس والی پور و محمد درویش ریئسی و خانجان بهرامپور ناغانی و میرزا قلی نوریزاده به چهار محال رفته و در منزل آقا حسین جوانبخت قهوه چی مراسم آشنایی و عهد و پیمان مجدد بین سران چهارمحال و پشتکوه برگزار شد .در سال 1306 بود که برای اولین بار مظفر الملک از طرف وزارت کشور به حکومت شهرکرد برگزیده شد . خوانین این پیشامد را نا گوار دیدند بر ان شدند که همگی را به سختی گوشمالی دهند، چون در چهارمحال حکومت کشوری بود اهالی ناغان را مشمول سرکوبی قرار داده و تلگرافهایی بر ضد این مردم به دولت فرستاده وآنها را آشوبگر معرفی کرد. و در تابستان 1306 با اردوی یکصد هزار نفری که از طوایف زراسوند برای غارت حرکت می کنند. اگر چه دو روز قبل از حرکت شان دو نفر از کلانتران زراسوند به نامهای رستم محمدی و الارحیم خان پنهانی خبر دادند که ناغان به زودی غارت میشود و اهالی کالا و اشیاء قیمتی خود را در کوههای مجاور پنهان کردند . پس از دو روز اردوی سردار اقبال و سردار فاتح که به دستور امیر جنگ و منوچهر خان اسعد حاکم بختیاری مبادرت کردند و وارد ناغان شدند، ولی پیش از رسیدن غارتگران، به کوه پناه بردند ودر گردنه دوپلان و سراسر آن سکنی نمودند در سنگر گردنه دوپلان محمد درویش ریئسی و خانجان بهرامپور و رضا نامدارپور و مهدی والی پور و میرزا قلی نوریزاده و کربلایی عبدالحسین جمشیدی و ... قرار داشتند همین که از غارت فارغ شدند برای دستگیری والی پور و محمد درویش به طرف گردنه دوپلان حرکت کردند چون در تیرس سنگر آمدند محمد درویش سنگی که جلوی سواران بود هدف قرار داد ناگهان گرد و خاک از سنگ بلند شد سواران بختیاری اجازه خواستندکه با یورش سنگر ها را تسخیر کنند، ولی سردار فاتح و سردار اقبال جلوگیری کردند. از اردل پشت قرآن را امضاء نمودند و برای مهدی والی پور و محمد درویش فرستاده و قول بخشودگی به آنها دادند. بعداز ظهر روز دوم قرآن و نامه ها را به آنها دادند و چون اعتماد نداشتند تسلیم نشدند و شب دوم رؤسای اتحادیه، سنگر را رها نموده و با استفاده از تاریکی شب به کوه سالدوران که بین جونقان و کاج است رسیدند. بامداد دو نفر ناغانی را برای آوردن خوراک به جونقان و کاج فرستادند. نفری که به کاج رفته بود به دست اولاد سپهدار دستگیر و زندانی شد و نفر دیگر که به جونقان وارد شد و نامه را به سران جونقان داد و آنها هم یکبار نان ، پنیر، قند، چای و سیگار برای فراریان فرستادند و نامه ای به آنها نوشت که ترس در خود راه ندهید و وارد جونقان شوید و پس از رفع گرسنگی همان روز وارد جونقان شدند و از آنها پذیرایی شد. روز دیگر به هفشجان رفته و طبق قرار دهها جفت گاو از جونقان و هفشهجان گرفته وبه شهرکرد رفته و به مظفر الملک حاکم کشور شکایت کردند و تلگرافهای زیادی به مراکز ارسال داشتند ولی هیچ مقامی اقدامی به عمل نیامد هر روز شاکیان به شهرکرد و اصفهان می رفتند و مأموران دولتی هم پیشامدها را گزارش می کردند. خانه آقا حسین جوانبخت قهوه چی مهمانسرای رایگانی بود که همه شب چند نفر از اهالی پشتکوه بویژه ناغانی ها در خانه او بودند. سر انجانم اتحادیه طوماری در چند متر پارچه سفید مرامنامه ای به این صورت تنظیم کردند. 1- همه با خوانین جبار مبارزه نمایند 2- نسبت به دولت مرکزی وفادار بوده 3- حقوق دهاتی که مورد تجاوز قرار گرفت مشترکاً رفع ظلم نمایند و آقایان والی پور و محمد درویش برای دادخواهی به تهران فرستاده و پس از رسیدن مرامنامه شکایتنامه خود را تسلیم نمودند . چند روز در تهران بودند که به دستور رضا شاه قرار شد یکی از آنها به حضور شاه برود که والی پور را برگزیدند. رضا شاه والی پور را مورد خطلب قرار داد که خوانین می گویند شما تو ده ای هستید در جواب گفت علیحضرت قرآن را می توان همه گونه تفسیر نمود. در این مسافرت بود که رضاه شاه از رویداد آگاه گردید و برای رسیدگی به غارت ناغان به مدعی العموم اصفهان دستور رسیدگی داد . مدعی العموم اصفهان و باز پرسی بنام سانی وارد ناغان شدند و با راهنمایی اهالی، آنها را به زندان قلعه سردار اقبال که در زیر زمین در بند و زنجیر بودند بردند و هشت نفر ناغانی را را مورد بررسی کوتاهی قرار دادند و آزاد نمودند و روز دوم به اصفهان بازگشتند و آنچه را که دیده و غارتها را به تهران گزارش دادند و نتیجه ای به دست نیامد. در سال 1306 شمسی اهالی چهارمحال سید جلال مجتهد را کاندید وکالت مجلس شورای عالی تعیین نمود که به او رأی بدهند . خوانین عده ای از شهرکردیهای طرفداران خود را تحریک نمودند که سید قصد دارد که بچه ها ی شما را به سربازی بفرستد دو دستگی در شهرکرد شدت یافت و کشاورزان شهرکرد با بیل و کلنگ به جنگ با هم پرداختند و آقا جلال در این میان کشته شد . در سال 1307 مظفر الملک از حکومت شهرکرد بر کنار شد و یساری حاکم شد و رؤسای اتحادیه تلگراف زیادی مخابره کردند و کشتار آقا جلال و رفتار خوانین را گزارش کردند. خوانین که موقعیت خود را متزلزل می دیدند و هماهنگی سیاسی نداشتند، قبل از همه یوسف خان، امیر مجاهد، محمد جواد، سردار اقبال، محمد رضاخان، سردار فاتح در ارتباط جنگ شلیل از آینده خود بیمناک بودند به طرف تهران لشکر کشی کردند در پنهان کسان مورد اعتماد خود را در ایل بختیاری فرستاده و آنها را برای جنگ فرا خواند و با علیمردان چهار لنگ دیدار کردند و هم پیمان شدند.


سقوط خوانین بختیاری و مسأله کشف حجاب


از آنجایی که مردم کهگیلویه علاقه مند به غارتگری بودند اغلب با مردم میانکوه در جنگ و ستیز بودند که در همین درگیریها رزم جوی دلیر کهگیلویه به نام لهراسب باتولی کشته شد و بختیاریها در همه خاک کهگیلویه با جنگ و خونریزی جلو رفتند . آغاز سال 1313 بود که خوانین گنه کار به تهران احضار شدند. عده ای از آنها از جمله سردار اقبال، سردار فاتح، سردار اسعد اول، امام قلی خان ممسنی و حسین خان قشقایی تیر باران شدند و عده ای محکوم به زندان شدند و این پایان قدرت خوانین بختیاری بود بعد از این سرپرستی بختیاری به تیمسار سطوتی فرمانده تیپ اصفهان واگذار شد . سردار شاقلی به حکومت سردسیر بختیاری رسید و منطقه اردل و ناغان را مرکز فرماندهی خود قرار داد. بسیار بد رفتار بود وی قانونی وضع کرد که هر دامداری می تواند جواز یک زن را برای سرپرستی چوپانها اخذ نماید و دامداران کوچک باید پرونده یک زن را بگیرند. ایلات با پریشانی روبه رو شدند چون مجبور بودند مبلغ گزافی برای صدور جواز بپردازند تا بتوانند از جلوی ژاندارمری بگذرند. در مورد مسأله کشف حجاب از مردم خواست تا کت و شلوار بپوشند و شلوار دبیتها را پاره کنند و خواست که زنان را کشف حجاب نمایند. بیدادگری های او جان مردم را به لب آورد تا اینکه مردم به داد خواهی برخواستند دو بازرسی به نام های جوانشیر و اسفندیاری به اردل و ناغان آمدند و ماجرا را گزارش دادند ولی نتیجه ای حاصل نشد همچنین سروان شاه قلی دو نامه راجع به کشف حجاب به فریبرز کدخدای ناغان نوشت که به قرار زیر است: 16/2/1317 - کدخدای ناغان فریبرز چون تیمسار فرمانده معظم تیپ به این منطقه تشریف فرما خواهند شد لازم است با قید فوریت کلیه اهالی ناغان را خبر کنید که لباسهای جدید بپوشند و خانه هایشان را برای روز 22 اردیبهشت حاضر نمایند تا از نظر فرماندهی معظم بگذرند و اطراف آبادی را تمیز نمایید و راه سلوقان تا ناغان را ترمیم کنید هر گونه کوتاهی در این دستور شما و ریش سفیدان را شدیداً مسئول خواهد نمود. نامه دوّم: کدخدای ناغان فریبرز- طبق اطلاع ،اهالی ناغان هنوز کاملاً وضعیت سابق لباس خود را تغییر نداده وبعضی زنها چادر استعمال می نمایند نظر به اینکه تغییر وضعیت سابق و پوشیدن لباس زنانه جدید معمول و لباسهای قدیم به کلی منسوخ شده لازم است زنهای ناغان را دستور اکید در ترک لباس قدیمی داده در صورت تخلف اسباب مسئولیت برای شما و آنها در پیشگاه دولت فراهم خواهد شد.

 

ارسال دیدگاه



افراد آنلاین: 9 | بازدید امروز: 49 | بازدید دیروز: 229 | بازدید کل: 872937
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به شهرداری ناغان می باشد.